مفهوم منظر شهری

مفهوم منظر شهری

مفهوم منظر شهری

 

ادموند بیکن بر این اعتقاد است که ساختن شهر یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که شکل آن همواره شاخص شناخت بی رحم درجه تمدن بشر بوده و خواهد بود. او مجموعه تصمیمات مردم ساکن آن شهر را تعیین کننده شکل آن می داند و به نظر او در شرایط خاص، حاصل تاثیر این تصمیمات در یکدیگر قدرتی است چنان روشن و شکیل که به زاده شدن شهری اصیل می انجامد.
بیکن در بخشی از کتاب «طراحی شهرها» به عنوان «شهر حاصل عملی ارادی» بر این تصور که شهرها یک جور حادثه عظیم اند که خارج از اختیار و اراده انسان رخ داده و صرفاً از قانونی تغییر ناپذیر تبعیت می کنند، خط بطلال کشید.
به همین قیاس می توان گفت که منظر شهری نیز بعنوان یک شاخص و نماد درجه و کیفیت تمدن و روحیات جمعی هر ملت و قومی حاصل تصمیمات و تصورات مردم آن شهر است و منظر شهری حاصل عمل ارادی و نه محصول اتفاقی یا خارج از حیطه قوانین و قواعد انسان فهم است.
با وجود اینکه امروزه دیگر بر تصور «خارج از اراده انسانی بودن شهر» پافشاری نمی شود و تقریباً همگان با نظر بیکن هم عقیده اند اما هنوز تصور دیگری با قوت و قدرت پابرجاست و آن تحلیل و تفسیر شهر و منظر شهری بدون توجه به انسان هم به عنوان سازنده آن و هم بعنوان ادراک کننده آن است.

منظر شهری، ترکیب نسبتاً جدیدی است که پیش از آنکه دست اندرکاران علم و نظر به تبیین آن بپردازند، در میان مردم و حرفه مندان مورد استفاده واقع شد. نخستین بار مرحوم دکتر «مزینی» در دهه 50 ، که کتاب «کوین لینچ » به نام «تصویر شهر» (یا تصور شهروندان از شهر) را «سیمای شهر» ترجمه کرد، این مفهوم را در ادبیات حرفه‌ای و علمی ایران مطرح ساخت. از آن پس تا سال‌های بسیار، سیمای شهر تنها واژه برای صحبت کردن درباره مفهوم، معنا و صورت شهر بود و در ابتدا بیشترین کاربرد مفهومی این واژه، ریخت شهر و فیزیک ساختمان‌ها بود. دو دهه پس از آن اصطلاح منظر شهری پیدا شد. این اتفاق در ابتدا بیشتر متکی بر تنوع زبانی بود تا عمق فلسفی. اما با تشکیل کرسی آموزش منظر در دانشگاه‌های ایران، سطح حرفه‌ای و تجربی تعریف منظر به مرتبه علمی ارتقا پیدا کرد. اگرچه هنوز دامنه مناقشه‌ها پیرامون سیما یا منظر و اشتراکات آن با طراحی شهری، فضای سبز، مرمت شهری، محیط زیست و امثال آن کم و بیش جریان دارد، اما پشتوانه محکم علمی و نظریه های مبنایی منظر به سهولت، پرس شهای تازه پدید آمده را پاسخ می دهد. اگرچه استوارشدن معنای صحیح از پدیده ها در ایران به دلیل رایج نبودن تخصص و رواج شهرت، تلاشی بیشتر از آنچه در دنیا معمول است، نیاز دارد. در نخستین همایشی که وزارت مسکن و شهرسازی تحت عنوان «سیما و منظر شهری، تجارب جهانی و چشم‌انداز آینده» در سال 1382 با مدیریت گروه بزرگی از اساتید شهرسازی دانشگاه‌ها برگزار کرد، این تعریف‌ـ به مثابه خشت اول که کج نهاده شد- ارائه شد : “منظر شهری عینیتی است که مستقل از انسان وجود دارد و توسط او ادراک می شود” (باغ نظر، 1383). بعداً همین تلقی نادرست خطاهای دیگری را به همراه آورد: “منظر شهری، واقعیتی عینی است که در مشاهده هر فرد به دیده می‌آید. منظر ، چیزی است عینی و منظر ذهنی معنایی نخواهد داشت جز چیزی که به چشم آید ولی به چشم دل. منظر حوزه قابل رویت از کی نقطه ، کی مسیر و مکان ویژه است. بستر منظر شهر؛ هندسه فضا ، کالبد و به عبارت دیگر ، فرم کالبدی است. همه این تلق یها با رواج تعریف ارسطویی از شهر صورت می گرفت؛ اگرچه نویسندگان آنها تلاش می کنند تعبیر قدیمی را با آرایش جدید و ادبیات روز عرضه کنند، اما حاکمیت تلقی کالبدی از شهر در متن تعابیر آنها پیدا است”.

دیدگاه های مختلف در ماهیت منظر شهری به طور خلاصه سه نظریه مورد «حالت وجودی» کیفیت منظر شهری مطرح می باشد :

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه صفتی که ذاتی محیط کالبد شهر بوده و مستقل از انسان بعنوان ناظر و مدرک وجود دارد.
تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه مقوله ای کاملاً ذهنی و سلیقه ای که توسط ناظر ساخته می شود و هیچ گونه رابطی به ساختار و خصوصیت محیط کالبدی ندارد.
تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه «پدیدار» (فنومن) با رویدادی که در جریان داد و ستد میان خصوصیات کالبدی و محسوس محیط از یک سو و الگوها، نمادهای فرهنگی و تواناهیهای ذهنی فرد ناظر از سوی دیگر شکل می گیرد. در این تلقی پدیدار شناسانه، مفهوم منظر شهری، مفهومی قابل تفسیر و تاویل است.
دو تلقی اول امروزه با بررسی های عمیق فلسفی و مطالعات نحوه ادراک انسان از فضای مصنوع مورد تردید واقع شده اند و عموم صاحبنظران بر وجود رابطه ای تعاملی و دو طرفه بین انسان و محیط مصنوع اتفاق نظر دارند.
بعنوان مثال کریستیان نوربری شولتز براساس حضور عمیق انسان در فهم فضا و وجود یک رابطه سه گانه بین انسان با فضای هستی و فضای مصنوع، شهر را مورد تفسیر قرار می دهد.
در این نگاه انسان موجودی متفکر است که سعی می نماید با شرایطی که محیط فرا روی او قرار می دهد، آنرا معنی دار می سازد. انسانی که پا به فضای هستی می گذارد در آن تفکر نموده و با درک آن به آفرینش فضا یا قوام بخشیدن به فضای هستی می پردازد.
از نظر شولتز می توان دو مرحله برای روند ساختن بوسیله انسان ترسیم نمود. مرحله نخست «درک» او از فضای هستی است و مرحله دوم ساختن او بر اساس ادراک و درک از فضای هستی است.
بعد از مرحله ساختن، کالبد مصنوع نیز بر ادراک ذهنی انسان تاثیر می گذارد و این دور، تعامل انسان و محیط را بوجود میاورد.
به این ترتیب، منظر شهر برآیند مجموعه ادراکات محسوس و ذهنیت انسان از محیط شهری است. در ابتدا ادراکات محسوس نتیجه تاثیر کلیت عواملی که حواس انسان را متاثر می سازد، بدست میآیند. درمرحله بعد شناخت محسوس از محیط در ترکیبی مادی – معنوی با ذهنیت و خاطرات افراد موجودی جدید خلق می کند که منظر نام دارد.


ادراک منظر شهری: در نخستین گام، ادراک منظر شهری ادراکی محسوس است که موجب لذت، نشاط، آزردگی، ترس و سایر واکنشهای حسی آدمی می شود. در حقیقت عمده ترین اثر کیفیت سیمای شهر در محدوده این گروه از واکنشهای روحی به ظهور می رسد. ادراکات محسوس از منظر شهر، تنها در زمینه عناصر بصری نبوده، بلکه سر و صدای محیط، بو و سایر عوامل تاثیر گذار بر حواس انسانی نیز در شکل دهی به آن ایفای نقش می کنند.
از سوی دیگر منظر به داده های محسوس جهان اطراف ما خلاصه نمی شود. بلکه پیوسته در ارتباط با ذهنیت ناظر، تشخص می یابد : ذهنیتی که بیش از یک نگاه بصری معمولی است. یعنی در منظر شهری نگاه به شهر و محیط شهری، نه فقط بوسیله چشم سر بلکه به همراه «چشم دل» یا «چشم ذهن» صورت می گیرد و ترکیبی از این دو نگاه است. از این رو بررسی منظرین غیر از ریخت شناسی محیط به شمار می آید.
ذهن انسان تصویر ذهنی شهر را بر مبنای تاثیرات حسی، تجربیات و خاطرات شخصی، قضاوت زیبایی شناسایی تجربیات جمعی و گروهی و خاطرات جمعی، حوادث تاریخی و چارچوب فرهنگی ارزش ها و آرمان ها و ایده آل ها شکل می دهد. که به منظر شکل می دهد و هم در منظر شکل می گیرد. زیرا خلق معنا فرایندی منفعل نیست که ذهن اطلاعات حسی را دریافت کند و آنها را بر اساس قوانین تداعی معانی به هم متصل کند. بلکه فرآیندی فعال و خلاق است در این فرآیند عین و ذهن یک واحد را تشکیل میدهند و ذهن جهانی را که در فرآیند ادراک حس می کند، می آفریند. یعنی معنا هم شامل موارد واقعیت مادی (محسوس) و هم زاده ذهن شناساست.
منظر شهری نیز در آغاز امری عینی است که بواسطه کیفیت ظهور عوامل فیزیکی محیط موجودیت می یابد. لکن تدریجاٌ و بواسطه حضور در شرایط تاریخی و تکرار شدن در مقابل گروه انسانهای ادراک کننده آن، واجد نوعی وجود ذهنی گشته و به عنصر مشترک پیوند دهنده افراد جامعه بدل می گردد. منظر در این حالت موجودی عینی – ذهنی است که در هر دو عالم واقع و ذهن دارای موجودیتی است که قطع هیچ یک از آنها مقدور نیست.
به تعبیر راپاپورت؛ « منظر شهری کلیتی است که حتی پس از ترک محیط نیز در خاطر انسان می ماند، حاصل تعامل میان انسان (ناظر) و محیط اوست؛ ارتباط متقابل شخص و مکان... منظر شهر مجموعه ای از گشتالت هاست. وقتی کلیتی ذهنی می شود که به آن معنایی استوار داده شود که از ظرفیت فرهنگی یا منطقه ای اقتباس شده است. منظر شهری در واقع کلیت به هم پیوسته ای از نمادها و نشانه هاست که به مفاهیم، ارزش ها، معانی و چیزهایی شبیه به آن واقعیت می بخشد
ویژگی اصلی مفهوم منظر شهری آن است که به عنوان یک پدیده «عینی – ذهنی» انسانی – کالبدی و یک ساختار اجتماعی – فضایی مطرح می گردد به عبارت دیگر منظر شهری پدیداری است که تنها از طریق تجربه انسانی و در تعامل میان انسان و محیط آشکار می شود. این مفهوم از مفهوم فضایی و سه بعدی کالبد فراتر رفته و با لحاظ گردیدن، بعد «معنا» یک تحول چارچوبی از پارادیم «فضا» به پارادیم «مکان» دانست. اگر گفته کریستن نوربرگ شوانتز را که «مکان فضایی است که معنایی بدان افزده شده باشد و وظیفه معماری متجسد نمودن معناست بپذیریم، در اینصورت وظیفه طراحانی را که در صدد خلق «منظر شهری» باشند، باید جستجو و کشف معانی تاریخی، طبیعی، فرهنگی در محیط شهری و عینیت بخشیدن به آنها در قالب های کالبدی و بصری تعریف نمود.
در مجموع باید گفت: موضوع منظر شهری مقولهای دو بعدی به شمار میرود : از یک سو به مولفه های محسوس (و عمدتاٌ بصری) سازنده فضا می پردازد و از سوی دیگر به شرایط ذهنی فضا شامل ابعاد تاریخی، خاطره ای، هویتی و امثال آنها نظر می کند.